تارنمای الجمعه



 

سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنم
دل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم

گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضا
گاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم

آرزویم به جهان دیدن روی پسر است
سوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟

کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضا
تیره روز من از شام  غریبان چه کنم

نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرا
نه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم

به خدا دوری معصومه و هجران رضا
می کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم

از وطن کرده مرا دور،جفای هارون
من دل خسته سر گشته و حیران چه کنم

گلی از خار ندید،این همه آزار که من
دیدم از  طعنه این مردم نادان چه کنم

سرنگو کاش شود خانه هارون پلید
که چنین کرد مرا بی سرو سامان چه کنم؟
خوشدل تهرانی

******

هر کجا مرغ اسیری است، ز خود شاد کنید
تا نمرده است، ز کنج قفس آزاد کنید

مُرد اگر کنج قفس،طایر بشکسته پری
یاد از مردن زندانی بغداد کنید

چون به زندان به ملاقات محبوس روید
از عزیز دل زهرا و علی یاد کنید

کُند و زنجیر گشائید،زپایش دم مرگ
زین ستمکاری هارون،هه فریاد کید

چار حمال، اگر نعش غریبی ببرند
خاطر موسی جعفر، همه امداد کنید

تا دم مرگ،مناجات و دعا کارش بود
گوش بر زمزمه آن شه عباد کنید

پسرش نیست که تا گریه کند بر پدرش
پش شما گریه بر  آن کشته بیداد کنید

نگذارید که معصومه خبردار شود
رحم بر حال دل دختر ناشاد کنید
خوشدل تهرانی

******

زندان تیره از نفسش روشنا شده
صد یاکریم گاه قنوتش رها شده

تا دیده کنج خلوت زندان، شکسته بال
در سجده آمده همه جانش دعا شده

از فتنه های سلسله تیرگی تنش
هر بند شرح واقعه نی نوا شده

آزادی است از دو جهان یاد او ولی
زنجیر بس که خورده تنش توتیا شده

این جامه فتاده به گودال قتلگاه
تصویری از حماسه کرببلا شده

هر گوشه گوشه تربت نوباوگان او
آیینه دار حرمت دین خدا شده

امروز کیمیای جهان سرزمین ماست
این خاک اگر طلا شده هم از رضا شده

معصومه، کوثری ست کز امواج حلم و علم
دریای خفته در دل ایران ما شده

دیدیم این که تا به ثریا توان رسید
هر دم به یمن پنجره هایی که وا شده

موسای دیگری ست، کنون نیل دیگری ست
فرعون هاست غرقه دام بلا شده

من پا آمدم از خویشتن برون
ای بشر آن بشارت محزون کجا شده

دریابمان که در به در نفس سفله ایم
ای کز کرامتت فقرا اغنیا شده

یارا دری گشا که تو باب الحوائجی
دل در سیاه چاله دنیا فنا شده

علی مودب

******

زندان به حال زار موسی گریه می کرد
زنجیر و غُـل بر دست آقا گریه می کرد

وقتی عزیــــز فاطمه تشییع می شد
پای ِ جنازه داشت زهرا گریه می کرد

سلطان رأفت زد گریــبانْ چاک از غم
افلاک بر احوالِ آقـــا گریه می کرد

آرایه های بی کسیهایِ کریـــــمه
تکمیل شد از هجر بابا گریه می کرد

می گفت شهری با کنایه خارجی رفت!!!
زینب به یاد شامْ آنجا گریه می کرد

جسم کفن پوش امیر عشق بر دست
ارباب بی غسل و کفنها گریه می کرد

هر کس که آمد بر حریمش تسلیت گفت
معصومه یاد قامتی تا … گریه می کرد

در کاظمین شور حسینی بود بر پا
صاحب زمان آمد تماشا گریه می کرد

باب الحوائج شد که ما حاجت بخواهیم
او از فراق دلبــــرِ ما گریه می کرد

حسین ایمانی

******

آنـْقدر بی رمق شده بودی که جز عبا
پیدا نبود از تــو به هنگام سجده ها

زندان به حال و روز تو هر روز گریه کرد
شد با کنایه روزه یِ هر روزه یِ تو  وا

بدکاره را عبادت تو سر به راه کــرد
خوب است با عنایت تو ختم کار ما

مأمور ظالم از غم تو غصِّه دار شد
سنگ است سینه ای که نسوزد در این عزا

جا شد به روی لنگه دری پیکری ضعیف
خواندند مثل بی بیِّ ما خارجی تو را

جسم تو هفت بار کفن پوش شد ولی
ای بی کفن حسین من ای وای کربلا

تو روی دوش شیعه و ارباب روی خاک
سر روی نیزه و بدنش زیر دست و پا

همناله با رضا و کریمه زبان گرفت
در عرش فاطمه که بیا یوسفم بیا
حسین ایمانی

******

کنج قفس نشسته سرش را گرفته است

زهر جفا توان بال و پرش را گرفته است

سوز عطش، تمام تنش را کبود کرد
ضعفی قنوت هر سحرش را گرفته است

زنجیر پا و، زخم سر و، درد پهلویش
از ریشه نایِ برگ و برش را گرفته است

با ساق پای زخمیِ خود راه می رود
با دست پر ورم جگرش را گرفته است

بعد از نماز، گریه ی او بی دلیل نیست
آری، بهانه ی پسرش را گرفته است

دستی میانِ کنده و زنجیر، غرق خون
دست دگر دو چشم ترش را گرفته است

فریادِ یاحسین که پیچید در فضا
زخمی صدای پر شررش را گرفته است

آنقدر تازیانه تنش را سیاه کرد
مانند فاطمه کمرش را گرفته است

یک اتفاق موی سرش را سفید کرد
روضه، فضای دور و برش را گرفته است

این بال و پر شکسته عزادارِ فاطمه است
کنج قفس نشسته سرش را گرفته است
رضا باقریان

******

در گوشه ای شکسته زِ آوارِ بی کَسی
تنها اسیر و خسته و بی آشنا منم

یلدا ترین شب است شبِ این سیاه چال
پیر و نحیف و بی کَس و بی همصدا منم

با خشت هایِ سنگی و با میله های خویش
زندان به حالِ  روز و شبم گریه می کند

خون می چکد زِ حلقه و می سوزم از تَبَم
زنجیر هم به سوزِ تَبَم گریه می کند

پوسیده پیکرم که در این چهارده بهار
در تنگنایِ سرد و نموری فتاده ام

از بارِ حلقه های ستم خُرد گشته ام
دور از شعاع کوچک نوری فتاده ام

چشمم هنوز خیره به در باز مانده است
خونابه بر لبم پی هر آه آمده

گویی فرشته است که در باز می کند
اما نه باز قاتلم از راه آمده

اینبار هم به ناله یِ من خنده می زند
دستی به زخم تازه ای زنجیر می کشد

با هر نفس به کُنجِ لبم خون نشسته است
با هر تپش تمام تنم تیر می کشد

چشمم به میله های قفس خو گرفته است
کِی می شود که خنده به رویِ رضا زنم

کو دخترم که باز بخندد برابرم
کِی می شود که شانه به موی رضا زنم

ای بی حیا ترین که مرا زجر می دهی
در زیر تازیانه چنین ناروا مگو

خواهی بزن دوباره مرا یا بکش مرا
اما بیا به مادر من ناسزا مگو
حسن لطفی


آیت الله سید محمدصادق حسینی طهرانی : مومن باید در طول روز یک ساعت خلوتی با خدا داشته باشد و در آن ساعت به او توجه کند و در طول اشتغال به امور دنیا نیز خلوت درون خود را حفظ نماید بدون خلوت و عزلت از مردم و از کثرات، عشق الهی برای کسی حاصل نمی شود؛ حتی انبیاء الهی نیز مقداری از عمر خودشان را در عزلت یعنی خلوت با خدا به سر می بردند.


چند دستورالعمل از آیت الله کشمیری برای افزایش رزق و روزی:

1. خواندن سوره توحید هنگام ورود به خانه

2. زیاد خواندن سوره ذاریات

3. خواندن آیه 35 سوره نور به عدد 256

4. هر شب 115 مرتبه بگوید (یاعلی یاکافی)

5. ذکر ( یا قوی یا غنی یا ولی یا وفی ) به تعداد 1398 مرتبه


اغلب اهل جهنم جهنمی زبان هستند. گناهان زبانی بسیار است مثل آبرو بردن! فکر نکنید همه شراب می خورند و ی می کنند ، یک مشت مومن مقدس ظاهری را می آورند جهنم که اینها در صفوف نماز جماعت یا هیئت می نشستند و آبروی دیگران را بردند.


کفعمی در کتاب «بلدالامین» فرموده: این دعا، دعای امام زمان (عج) است که آن را به شخصی که در زندان بود تعلیم داد، پس آن زندانی با خواندن آن آزاد شد:

إِلٰهِى عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ ، وَضاقَتِ الْأَرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ ، وَأَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکىٰ ، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاءِ .

خدایا گرفتاری بزرگ شد و پوشیده بر ملأ گشت و پرده کنار رفت و امید بریده گشت و زمین تنگ شد و خیرات آسمان دریغ شد و پشتیبان تویی و شکایت تنها به جانب تو است، در سختی و آسانی تنها بر تو اعتماد است،

اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ أُولِى الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ ، فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَرِیباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ .

خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانی که اطاعتشان را بر ما فرض نمودی و به این سبب مقامشان را به ما شناساندی، پس به حق ایشان به ما گشایش ده، گشایشی زود و نزدیک همچون چشم بر هم نهادن یا زودتر،

یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِىُّ ، یَا عَلِىُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیانِى فَإِنَّکُما کافِیانِ ، وَانْصُرانِى فَإِنَّکُما ناصِرانِ .

ای محمّد و ای علی، ای علی و ای محمّد، مرا کفایت کنید که تنها شما کفایت‌کنندگان منید و یاری‌ام دهید که تنها شما یاری‌کنندگان منید،

یَا مَوْلانا یَا صاحِبَ اَّمانِ ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، أَدْرِکْنِى أَدْرِکْنِى أَدْرِکْنِى ، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ ، یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ.

ای مولای ما ای صاحب زمان، فریادرس، فریادرس، فریادرس، مرا دریاب، مرا دریاب، مرا دریاب، اکنون، اکنون، اکنون، با شتاب، با شتاب، با شتاب، ای مهربان‌ترین مهربانان به حق محمّد و خاندان پاک او.

دانلود فایل
 


بسم الله الرحمن الرحیم

اَللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَاَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.

اَللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.

اَللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى  الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ  وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِکَ

حَتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ  وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.

اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ اَّمانِ
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ اَّمانِ
اَلْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ اَّمانِ

 

دانلود فایل


عالمی سوخته از آتش آهِ من و توست/**/این در سوخته تا گواهِ من و توست
غربتم را همه دیدند و تماشا کردند/**/بی پناهی فقط انگار پناهِ من و توست
کوچه آن روز پر از دیده ی نامحرم بود/**/همه ی روضه نهان بین نگاهِ من و توست
صورت نیلی تو از نفس انداخت مرا/**/گرچه زهرای من این اول راهِ من و توست
آه از این شعله که خاموش نگردد دیگر/**/آه از آن روز که بر نی سر ماهِ من و توست


آتش به جان گلشن طاها فتاده است
کوثر میان شعله آتش فتاده است

بابا میان کوچه، دلش پشت در بماند
مادر میان معرکه تنها فتاده است

دست فرشته ها همه از غم به صورت است
نقشی کبود بر رخ زهرا فتاده است

فضه برس به داد که مادرزدست رفت
جای درنگ نیست همین جا فتاده است

بازوی او بگیر و بزن آب بر رخش
از پا به راه یاری بابا فتاده است

بانو نشسته ان آه می کشد
تا ریسمان به گردن مولا فتاده است


گمان مکن دل شبها دو چشم تر دارم/**/شبیه شمعم و در سینه ام شرر دارم

تو می‌روی و مرا هم نمی بری آری/**/پس از تو همدم چاهم خودم خبر دارم

تنت سبک شده اما غم تو سنگین است/**/چگونه اینهمه غم را به شانه بردارم

چطور داغ تو را روی سینه بگذارم/**/مگر به وسعت هفت آسمان جگر دارم

سحر نیامده از خانه ام سفر کردی/**/تو فکر میکنی اینجا دگر سحر دارم

چقدر مثل توام من خودت تماشا کن/**/اگرچه خیبری ام دست بر کمر دارم


 

معرفی کتاب روح مجرد


«روح مجرد» روایتی از زندگی یکی از اولیای بر حق خدا به نام «سیدهاشم حدّاد» است.

«سید محمد حسین حسینی طهرانی» در این کتاب به بیان برخی اسرار بین خود و استادش سیدهاشم حدّاد؛ و همچنین توصیف حالات و نظریات این عارف بزرگ قرن چهاردهم پرداخته است.

«سیدهاشم حدّاد» از راه نعل‌‌بندی تامین معاش می کرد و با این حال تمام سختی‌های زندگی با این عقیده که هرچه هست از معشوق و محبوب الهی می‌آید، برایش آسان بود.

از این عارف بزرگ جز چند نامه و کتاب «روح مجرد» که توسط یکی از نزدیک‌ترین شاگردانش نوشته شده، نوشته‌ی دیگری باقی نمانده است.

سیدهاشم حدّاد از میان شاگردان سلوکی بسیارش نسبت به علامه تهرانی علاقه ویژه‌ای داشت و بیست‌وهشت سال این رابطه عاشقانه‌ شاگرد و استادی برجا بود.

روح مجرد از عشق و توحید و بندگی سید حداد می گوید و از اسرار زندگی این دو بزرگ.

 

دیدگاه مقام معظم رهبری درباره این کتاب شریف

 

دانلود کتاب روح مجرد علامه طهرانی


راه استجابت دعا :
یکی از چاره جویی های شرعی برای استجابت دعا این است که شخصی که حاجت یا گرفتاری دارد دعا کند که خدا تمام گرفتاری های مشابه گرفتاری اورا از تمام مؤمنین و مومناتی که گرفتار هستند بر طرف کند زیرا در اینصورت ملک برای خود انسان دعا می‌کند و دعای ملک مستجاب می شود.


آیت الله میرزا احمد سیبویه از آقای شیخ حسین سامرایی که از اتقیای اهل منبر در عراق بودند نقل کردند:
در ایامی که در سامرا مشرف بودم در روز جمعه ای طرف عصر به سرداب مقدس رفتم دیدم غیر از من احدی نیست حالی پیدا کردم و متوجه مقام حضرت صاحب الامر (عج) شدم.
در آن حال صدایی از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمود :
به شیعیان و دوستان بگویید که خدارا به حق عمه ام حضرت زینب (س) قسم دهند که فرج من را نزدیک گرداند.
ستاره درخشان شام ص330


گشت مبعوث آن که عالم زنده شد از کیش او
از حرا آیات رحمان و رحیم آمد پدید

از حرا آیات رحمان و رحیم آمد پدید
یا نخستین حرف قرآن کریم آمد پدید

صوت اقرأ بسم ربک مى رسد بر گوش جان
یا که از کوه حرا خلق عظیم آمد پدید

بانگ توحید است از هرجا طنین افکن به گوش
فانى اصحاب شیطان رجیم آمد پدید

سید امى لقب بر دست قرآن مى رسد
یا به گمراهان صراط مستقیم آمد پدید

فاش گویم عقل کل فخر رسل مبعوث شد
آن که گردد ز اعجازش دو نیم آمد پدید

قصه لولاک باشد شاهد گفتار من
یعنى امشب عالم آرا از قدیم آمد پدید

در حرا بر مصطفى امشب شد از حق جلوه گر
آن چه اندر طور سینا بر کلیم آمد پدید

نغمه اللّهُ اکبر از حرا تا شد بلند
بت پرستان را به تن لرزش ز بیم آمد پدید

گر قریش او را یتیمش خواند اما در جهان
بس شگفتى ها ازین دُرّ یتیم آمد پدید

منجى نوع بشر داراى آیات مبین
صاحب خلق خوش و لطف عمیم آمد پدید

گفته «ما اوذى مثلى» به عالم روشن است
پیشواى خلق با قلب سلیم آمد پدید

بود اگر باغ جهان پژمرده از طوفان جهل
حال بر این بوستان خرّم نسیم آمد پدید

گشت مبعوث آن که عالم زنده شد از کیش او
فاش گویم محیى عظم رحیم آمد پدید

حب و بغض او نشانى از بهشت و دوزخ است
قصه کوته، صاحب نار و نعیم آمد پدید

زد تفأّل «ثابت» از قرآن به نام مصطفى
حرف بسم الله الرحمن الرحیم آمد پدید

 

****

 

امروز قلب عالم و آدم حرای توست
این کوه نور شاهد حرف خدای توست

مکه دگر برای بزرگیت کوچک است
فریاد کن رسول که دنیا برای توست

اقرأ باسم ربّک یا ایها الرسول
قران بخوان امین که همین آشنای توست

لات و هبل برای تو تعظیم کرده اند
وقتی که قلب سنگی عُزی فدای توست

خورشید و ماه بین دو دست تو دلخوشند
یعنی تمام تکیه عالم عصای توست

بعد از هزار سال دگر می شناسمت
وقتی که جای جای دلم ردّ پای توست

فریادتان تمام زمین را گرفته است
امروز هر چه می شنوم از صدای توست

 

 

***

 

 

امشب شب غار حرا از روز روشن تر شده
امشب فضای مکه پر از جلوه ی کوثر شده
امشب جهان رشک جنان امشب زمین کوثر شده
امشب امین وحی حق نازل به پیغمبر شده
امشب محمد کرده بر تن خلعت پیغمبری
یا گوش شو تا بشنوی یا چشم شو تا بنگری

ای مکه احمد آمده آغوش خود را باز کن
ای کعبه بر دور سر آن جان جان پرواز کن
ای بت ثنای مصطفی با نام حق آغاز کن
ای آفرینش یک صدا آهنگ وحدت ساز کن
ای جامعه بیدار شو قرآن صلایت می زند
فریاد زن پاسخ بگو احمد صدایت می زند

یا رحمت للعالمین جبریل می خواند تو را
ای منجی کل بشر بیرون بیا از این سرا
تو شهریار عالمی تا چند در غار حرا
ای یوسف مصر وجود از چاه تنهایی درآ
این خلق خواب آلوده را بیدار کن بیدار کن
اقرأ بخوان اقرأ بخوان تکرار کن تکرار کن

تو سروران را سروری تو رهبران را رهبری
تو از تمام انبیا هم بهتری هم برتری
تو کشتی توحید را هم ناخدا هم لنگری
تو اولین روشنگری تو آخرین پیغمبری
پیغمبران یک کاروان، تو کاروان سالارشان
پابست تو، با دست تو وا شد گره از کارشان

ای آشنای عالمی ای عالمی بیگانه ات
ای سینه ی صافی دلان لبریز از پیمانه ات
ای کل عقل و عقل کل ای عاقلان فرزانه ات
ای شمع جمع عالمی ای مهر و مه پروانه ات
سنگ تو باید سینه ی نا اهل ها را بشکند
تا حمزه ات پیشانی بوجهل ها را بشکند

ما بر تو از صبح ازل حکم خطیری داده ایم
ما بر تو تا شام ابد خیر کثیری داده ایم
ما خلق را مانند تو مهر منیری داده ایم
ما بر تو مانند علی شمشیر و شیری داده ایم

ای وهم گم در جاه تو پیوسته تابان ماه تو
پیغمبر محبوب ما دست علی همراه تو

ای در بدن جانت علی تسلیم فرمانت علی
تفسیر قرآنت علی شمشیر برانت علی
آغاز و پایانت علی پیدا و پنهانت علی
شیر خروشانت علی اول مسلمانت علی
بر قله ی اندیشه ها پرواز کن پرواز کن
راهی که باید طی کنی با یا علی آغاز کن

ای تا قیامت جاودان اسلام تو آئین تو
ای نقش لبخند خدا روی لب خونین تو
دشمن هم از کف داده دل بر منطق شیرین تو
قرآن و عترت تا ابد رمز بقای دین تو
باز از حرای دیگری پیغمبری آغاز کن
دام نفاق و فتنه را از پای امت باز کن

با اتحاد دشمنان ایجاد گشته خیبری
تا بشکند ارکان آن تا بر کند از آن دری
ای کاش تا بار دگر آید به میدان حیدری
آید به میدان حیدری با ذوالفقار دیگری
فریاد، یا للمسلمین آیا شود از آستین
بار دگر آید برون دست امیرالمؤمنین

ای حیدر خیبر شکن پیروز این میدان تویی
ای حجت ثانی عشر هم نوح هم طوفان تویی
هم مصلح کل بشر هم حامی قرآن تویی
امّید محرومان تویی فریاد مظلومان تویی
ای آفتاب دل برآ از پرده ی غیبت درآ
ای غیبت کبری برو ای دوره ی هجران سرآ

ای سینه ی مجروح ما مجروح طول غیبتت
در بعثت جدت همه چشم انتظار بعثتت

خورشید مکه کی رسد صبح طلوع نهضتت
بت های عالم بشکند با دست عزم و همتت

ای موسی دوران بیا ای عیسی قرآن بیا
ای نوح کشتیبان بیا عالم شده طوفان بیا

باز آ که بی تو شیعه را جز خون دل در کام نیست
بازآ که امت را به دل آنی دگر آرام نیست
از حق به غیر حرف حق از دین بغیر از نام نیست
اسلام بی خط شما با ا… قسم اسلام نیست
تا ماه و خورشید و فلک تا عالمند و آدمند
«میثم»، غدیر و بعثت و قرآن و عترت با همند


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

C Movie سئو وردپرس آگاهی بخش Stephanie مطالب علمی در ارتباط با بدنسازی برف سرخ